نمایش تکی

قیمت سلامتی چند؟

- تاریخ انتشار 15:50 1395/05/04  

قیمت سلامتی چند؟
کار کردن در بنیاددیابت گاه اشکم را در می آورد! همین جا اعلام می کنم این موضوع ربطی به کم لطفی مسئولین  یا بدقولی آنها ندارد ! بنده با امید به خدا از این عزیزان قطع امید کرده ام ! از سوی دیگر شاید این اعتراف برای معاون اجرایی یک سازمان مردم نهاد که هر روز در یک جای کشور با انواع و اقسام بیماران مبتلا به عوارض دیابت سر و کار دارد کمی سخت باشد ولی چه می شود کرد؟ آدم است دیگر ، دیدن بعضی از مشکلات اشک آدم را در می آورد .
گریستن برای بیماری دیابتی که چند ماه پیش ، همین چند ماه پیش می دید و اکنون کور شده ، تحمل شرایط بیماری که با پای خودش می امد و اکنون پایش را قطع کرده اند و از سرناچاری صد تومان صدتومان از رفقا وهمکارانتان پول جمع کنی تا پول پروتز پای مصنوعی اش را جور کنی دشوار است ، به ویژه اگر این مشکلات مربوط به فقر فرهنگی و بی دانشی بیماران باشد . یعنی زمانی بدانی که نمی توانی کاری برای کسی که درد دارد و می توان کاری برایش کرد بکنی ! آیا کودکی دیابتی را که یک هفته است بخاطر فقر پدر و مادرش انسولین نزده دیده اید؟ به بیمار نیازمندی که پول دارویش را از ما می گیرد و به جای خرید دارو مرغ و گوشت خانه را تهیه می کند چه می توان گفت؟ برای ارایه خدمات سلامت بدون یک ریال کمک دولتی به مناطق حاشیه شهر -جایی که در نقشه وجود ندارد- رفته اید ؟میزان سلامتی انسان هایی را که در این مناطق می زیند سنجیده اید؟

سلامتی کجاست و چقدر می ارزد ؟
پاسخ را کسی باید بدهد که می خواهد بخوابد اما دندان درد امانش را بریده است !کسی که پزشک به اویا خانواده اش می گوید مدت کوتاهی برای زنده ماندن  فرصت دارد . کسی که از درد به خود می پیچد اما در روز تعطیل پزشک یا متخصصی نمی یابد تا دردش را چاره کند ، کسی که دارد می میرد اما باید در انتظار نوبتش که خانم منشی فلان متخصص مشخص می کند تا چهار ماه آینده بنشیند ؛ کسی که پشت دراتاق  فوریت های پزشکی می بیند که گروه پزشکی دارد هر آنچه در توانش هست برای احیا و بازگرداندن عزیزش به زندگی انجام می دهد اما انگار دیر شده است ....کسی که سرفه ها اجازه نفس کشیدن به او نمی دهند و حسرت یک نفس عمیق در فضایی پر اکسیژن به دلش مانده ، کسی که شوق دویدن دارد اما پا ندارد ، کسی که آرزوی دیدن دارد اما چشم هایش نمی بیند ...کودک دچار دیابتی که با دیدن کیک خامه ای یا بستنی قند توی دلش آب می شود اما هراس از سوزن و بستری شدن حالش را بد می کند ...به راستی سلامتی برای این افراد چند می ارزد؟ حاضرند چقدر بپردازند ؟ اگر بتوانند سلامتی را خریداری کنند و از آن مهم تر اینکه اگر بضاعت خریدش را داشته باشند !

به یاد حرف آقای وزیر بهداشت می افتم که دو ماه پیش می گفت وزارت خانه هر چه کند و میلیارد ها هم خرج کند برای مردمی که نسبت به سلامت خود بی اعتنا هستند گامی نمی تواند بر دارد .این حرف وزیر مدت ها مرا به فکر فرو برد و خاطرات زیادی را در ذهنم تداعی نمود ....از پیشینه کارم در مجموعه و حضورم در برنامه های گوناگونی که بنیاد دیابت و انجمن توسعه سلامت در مدارس ، مساجد ، فرهنگسراها ، بوستان ها و مراکز گردهمآیی مردم برگزار می نمایند بار ها مصداق سخنان آقای وزیر را به چشم دیدم ،  مثلی هست که می گوید عضوی که درد نمی کند اهمیت ندارد ، در این راستا بسیاری ازما نیز تا دندانمان درد نگیرد و عاصی نشویم به دندانپزشک مراجعه نمی کنیم . اینها همه اشاره  به این نکته جانگزا دارد که حلقه گم شده در کشورم  فرهنگ تندرستی است .
اگر این فرهنگ باشد دیگر کسی نمی گوید من دیابت دارم اما سیگاررا نمی توانم ترک کنم ، یا آن دیگری که چند بار معده اش خونریزی کرده و دارو مصرف می کند می گوید برای هضم غذا ناچارم نوشابه گازدار بنوشم ! یکی دیگر انسولینش را قطع کرده چون عطاری محلشان برایش کلپوره و هندوانه ابوجهل را تجویز نموده و نوه خاله اش هم شنیده تجویز آقای عطار شفای قطعی دیابت است !

در شگفتم که چرا در طرح تحول سلامت جای آموزش، ارتقای آگاهی های شهروندی و پیشگیری اینقدر خالی است؟!
کار کردن در بنیاددیابت گاه اشکم را در می آورد!

نیماخسروی
معاون اجرایی بنیاد بین المللی پیشگیری و کنترل دیابت ایرانیان


روابط عمومی بنیاد بین المللی پیشگیری و کنترل دیابت ایرانیان
پایان پیام/ش 714

نه به دیابت می گویم
تندرستی می جویم !
به پویش «نه به دیابت!»در تلگرام بنیاد دیابت بپیوندید:
اینجاکلیک فرمایید







بازگشت




           


  • دفتر مرکزی: مشهد- بلوار سجاد- مقابل خیابان میلاد- پلاک 56
  • صندوق پستی : 558-91865
  • کد پستی : 9186694748
  • تلفکس : 1-37650400-051
  • ایمیل : info@diabetf.com